کد مطلب:319196 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:173

مهدی موعود در حال حیات غیبت دارد، و مردم او را می بینند و نمی شناسند
2 - در جلد 13 «بحار» صفحه ی 142 از غیبت نعمانی: «مسندا عن سدیر» «الصیر فی قال سمعت اباعبدالله (ع) یقول ان فی صاحب هذا الامر لشبه من» «یوسف فقلت فكانك تخبرنا بغیبة او حیرة فقال (ع) ما ینكر هذا الخلق» «الملعون اشباه الخنازیر من ذلك ان اخوة یوسف كانوا عقلا و الباء اسباطا» «اولاد انبیاء دخلوا علیه فكلموه و خاطبوه و تاجروه و راودوه و كانوا اخوته «و هو اخوهم لم یعرفوا حتی عرفهم نفسه و قال لهم انا یوسف فعرفوه ح فما» «تنكر هذه الامة المتحیرة ان یكون الله جل و عزیرید فی وقت ان یستتر حجته» «عنهم لقد كان یوسف الیه ملك مصر و كان بینه و بین ابیه مسیرة ثمانیة عشر» «یوما فلوارادان یعلمه مكانه لقدر علی ذلك فما تنكر هذه الامه ان یكون» «الله یفعل بحجته ما فعل بیوسف ان یكون صاحبكم المظلوم المجحود حقه» «صاحب هذا الامر یتردد بینهم و یمشی فی اسواقهم و یطأفرشهم و لا یعرفونه» «حتی یأذن الله له ان یعرفهم نفسه كما اذن لیوسف حتی قال له اخوته انك» «لانت یوسف قال انا یوسف.»
ترجمه:

از «سدیر صیرفی» نقل است كه گفت شنیدم امام جعفر صادق (ع) میفرمود بدرستیكه در صاحب این امر از یوسف شباهتی است، پس عرض كردم گویا ما را از غیبت یا حیرتی خبر میدهید، فرمود چرا این مردم دور از رحمت حق و همانند خنزیر این امر را انكار میكنند؟!!

بدرستیكه برادران یوسف از عقلا و صاحبان فهم و خویشان و اولاد انبیا بودند و بر یوسف وارد شدند با او مكالمه و مخاطبه و خرید و فروش و رد و بدل نمودند، و آنها برادران یوسف بودند و یوسف برادر آنان بود، با این حال او را نشناختند تا اینكه خود را به ایشان معرفی نمود و گفت منم یوسف، و در آن هنگام او را شناختند، پس این امت سرگردان چه چیز را انكار می كنند از اینكه خداوند عزوجل اراده فرماید در وقتی كه حجت خود را از آنان پنهان كند، هر آینه ملك مصر با یوسف بود، و بین او و پدرش هیجده روز راه بود و اگر میخواست مكانش را به پدرش اعلام كند هر آینه قدرت داشت، پس چرا این امت انكار میكنند كه خداوند درباره ی حجت خود بجا آورد آنچه را كه درباره ی یوسف بجا آورد به اینكه صاحب مظلوم شما، آنكه حق او انكار شده، صاحب این امر بین مردم رفت و آمد نماید و در بازار آنان راه رود و بر فراش ایشان قدم گذارد، با اینحال او را نشناسند تا اینكه خداوند اذن دهد كه خود را به آنها معرفی نماید، همانطوریكه بیوسف اذن دادن تا اینكه برادرانش به او گفتند آیا تو یوسفی؟ فرمود آری من یوسفم.